ماجرای شیخ و مریدان 2
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
ماجرای شیخ و مریدان 2
نوشته شده در چهار شنبه 6 شهريور 1392
بازدید : 335
نویسنده : ☞☠☜ ʜᴀᴍᴇᴅ ☞☠☜

_________________________________

آورده اند ک روزی مریدانِ شیخ ، وی را گفتند:

میگ میگ نامی هست که گویند سرعتش به سان
رعد بوده و به طـُرفه العینی از نظر ناپدید گردد!

شیخ که رگِ کل کل خویش را برآمده حس همی کرده بود فرمود:
مقداری لوبیا مهیا کنید!

سپس میگ میگ را فراخواند و گفت: پایه ای کورسی بگذاریم؟
میگ میگ پذیرفت و چون لوبیا مهیا گردید شیخ مقداری تناول نمود و
هنگام استارت چنان بادی از ما تحت خارج نمود چونان سفینه ی شاتل
هنگام برخواست از زمین آتشها بر جای گذاشت و
صدایی بس وحشتناک بیافرید و غیب شد!

همانا مریدان روایت کنند:
میگ میگ کُـــلُـــهُــــم کرک و پرش بسوخت و دیگر هرگز نتوانست
شتاب گیرد و عمری با ویلچر روزگار گذرانید و هر ماه جهت درمان
سرطان ریه شیمی درمانی کردندی و سرفه نمودندی ..!




:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: شیخ و مریدان , طنز ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: